کارآزماییهای بالینی فوائدی از روغن گل مغربی (EPO)، که به عنوان منبع GLAمیباشد را در مواردی مانند نوروپاتی دیابتی، هایپرتانسیون، درد پستـان، سندرم پیش از قاعدگی، گُرگرفتگی دوران یائسگی، درماتیت آتوپیک، اوستئوپروز و زوال عقلی (dementia) نشان دادهاند. روغن گل مغربی دارای اثرات ضدالتهاب؛ تصحیح کمبود اسید چرب ضروری omega-۶؛ بهبود سنتز ایکوزانوئیدهای متسع کننده عروق (vasodilator)؛ تصحیح جریان خون اعصاب و نقائص سرعت هدایت عصبی در بیماران دیابتی است. GLA یکی از اسیدهای چرب ضروری است که بدن قادر به تولید آن نیست و مانند ویتامینها باید از طریق غذا و مکملهای غذایی به بدن برسد. بخشی از خصوصیات مفید این فرآورده ناشی از افزایش تولید پروستاگلاندین E۱ میباشد که دارای اثرات ضدالتهابی است. در ذیل به نتایج چند کارآزمایی بالینی اشاره شده است.
طی ۱۷ سال تا ۱۹۹۲ در کلینیک درد پستان کاردیف (Cardiff Mastalgia Clinic)، بیمار مبتلا به درد دورهای و ۹۰ بیمار مبتلا به درد غیردورهای پستان؛ درمانهای دارویی مختلفی را در کارآزماییهای بالینی دریافت نمودند. در بیمارانی که به درمان پاسخ دادند، دانازول مؤثرترین دارو بود (تقریباً ۷۰%) و بروموکریپتین و روغن گل مغربی تأثیر یکسانی داشتند (تقریباً ۴۵%). همچنین بیماران دریافت کننده روغن گل مغربی عوارض جانبی کمتری گزارش نمودند.
در کارآزماییهای موازی، راندوم، دوسو بیخبر و کنترل شده با پلاسبو در ۷ مرکز انگلستان و فنلاند، ۱۱۱ بیمار مبتلا به نوروپاتی خفیف دیابتی، (۴۸۰ میلیگرم GLA در روز) یا پلاسبو را طی مدت ۱ سال دریافت نمودند و به وسیله تستهای استاندارد مورد ارزیابی قرار گرفتند. در گروه درمانی تغییر مطلوب قابل توجه در ۱۳ پارامتر از ۱۶ پارامتر مورد پژوهش مشاهده شد که نشانگر اثربخشی مفید آشکار روی سیر نوروپاتی خفیف دیابتی بود. جنس، سن، نوع دیابت، سن شروع یا دوره دیابت اثر شایان توجهی روی نتیجه نداشت. با این حال، درمان در بیمارانی که دیابت آنها نسبتاً خوب کنترل شده بود، اثر بیشتری داشت. بیماران می توانستند کارآزمایی را برای مدت ۱۲ ماه دیگر ادامه دهند و به تمامی کسانی که در این دوره شرکت کردند GLA (به مقدار نامشخص) داده شد و بهبودی طی این دوره نیز ادامه یافت.
۲۲ بیمار مبتلا به پلی نوروپاتی دیستال دیابتی که در یک مطالعه دوسو بیخبر با کنترل پلاسبو شرکت کرده بودند؛ روزانه ۳۶۰ میلیگرم GLA یا کپسولهای پلاسبو را برای مدت ۶ ماه دریافت نمودند. بیماران گروه درمانی بهبودی قابل توجه در نشانههای پلینورپاتی دیستال دیابتی را نشان دادند.
در یک کارآزمایی رندوم، دوسو بیخبر با کنترل پلاسبو در مدت ۲۴ هفته، ۳۷ بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید و سینوویت فعال روزانه ۴/۱ گرم GLA یا پلاسبو دریافت نمودند. در مقایسه با گروه دریافت کننده پلاسبو که در آنها علائم و نشانههای فعال بودن بیماری تغییری نکرده یا بدتر شده بود، درمان با GLA منجر به کاهش
قابلتوجه در علائم و نشانه های فعال بودن بیماری گردید.(P<۰.۰۵)
در یک کـارآزمایی بـالینی دو سو بیخبر بـا کنترل پلاسبو، ۵۶ بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید فعال، ( ۸/۲ گرم GLA در روز) یا پلاسبو (روغن گل آفتابگردان) را به مدت ۶ ماه دریافت نمودند. به دنبال این مرحله، به تمامی بیماران به صورت یکسو بیخبر برای مدت ۶ ماه GLA داده شد. درمان با GLA منجر به کاهش قابل توجه در علائم و نشانههای فعال بودن بیماری شد. در مقایسه با ۴ نفر از ۱۹ نفر در گروه پلاسبو، برای بیشتر بیماران گروه درمانی (۱۴ نفر از ۲۲ نفر) حداقل ۲۵ درصد بهبودی در ۴ پارامتر اندازهگیری شده ایجاد گردید. طی ۶ ماهه دوم، هر دو گروه بهبود در فعالیت بیماری را نشان دادند.
در یک کارآزمایی بالینی اجرا شده در خانه سالمندان، ۴۰ خانم مبتلا به اوستئوپروز تأیید شده به ۴ گروه تقسیم شدند و برای گروهها روغن ماهی، EPO، روغن ماهی به علاوه EPO یا روغن زیتون (کنترل) برای مدت ۱۶ هفته تجویز گردید. سطوح آلکالن فسفاتاز سرم در گروه دریافت کننده روغن ماهی و گروه دریافت کننده روغن ماهی به علاوه EPO کاهش یافت که نشانگر افزایش دانسیته مواد معدنی استخوان میباشد. مقادیر اوستئوکلسین که شاخص رشد استخوانی است در گروه دریافت کننده روغن ماهی و به طور قابل توجهتری در گروه دریـافت کننده روغن ماهی به علاوه EPO افزایش یافت. اگر چه EPO بـه تنهایی اثری نداشت، اثر روغن ماهی روی شاخصهای تشکیل استخوان را احتمالاً به علت تعادل بیشتر میزان اسید چرب پلاسما، افزایش داد.
در یک کارآزمایی بالینی کنترل نشده، ۱۲ بیمار مبتلا به هایپرلیپیدمی به مدت ۴ ماه روزی ۳ گرم GLA دریافت نمودند. بعد از درمان؛ مقادیر تری گلیسرید پلاسما ۴۸ درصد کاهش (P<۰.۰۰۱)، مقادیر HDL ۲۲ درصد افزایش (P<۰.۰۱) و مقادیر کلسترول تام و LDL به طور قابل توجهی کاهش یافت.
در یک کارآزمایی بالینی تصادفی، ۵۶ خانم یائسه ۵۹- ۴۵ سال به مدت ۶ هفته روزی ۲ کپسول ۵۰۰ میلیگرمی روغن گل مغربی یا دارونما دریافت نمودند. قبل از شروع درمان و در پایان دوره درمانی، با استفاده از مقیاس تأثیر گُرگرفتگی روی فعالیتهای روزانه (HFRDIS)؛ شدت، مدت و تکرار گُرگرفتگی افراد مورد بررسی ثبت گردید.
بر اساس نتایج این مطالعه، بهبود تکرار، شدت و مدت گُرگرفتگی در گروه روغن گل مغربی به ترتیب ۳۹، ۴۲ و ۱۹ درصد و در گروه دارونما به ترتیب ۳۲، ۳۲ و ۱۸ درصد بود. اگر چه تکرار، شدت و مدت گُرگرفتگی در گروه روغن گل مغربی بهتر شده بود، فقط شدت آن به طور قابل توجهی بهتر از گروه پلاسبو بود(P<۰.۰۵). کلیه موارد مقیاس HFRDIS به طور قابل توجهی در هر دو گروه بهبود یافته بود، اما درصد بهبود در فعالیتهای اجتماعی، ارتباط با دیگران و فعالیت جنسی در گروه روغن گل مغربی به طور قابل توجهی بهتر از گروه دارونما بود(P<۰.۰۵). محققین نتیجه گرفتند در مقایسه با دارونما، مصرف خوراکی روغن گل مغربی برای کنترل گُرگرفتگی، ممکن است شدت حملات گُرگرفتگی و مقیاس HFRDISرا بیشتر کاهش دهد.
به منظور بررسی اثرات وابسته به دوز روغن گل مغربی روی علائم کلینیکی درماتیت آتوپیک (AD) و غلظت سرمی اسیدهای چرب غیراشباع چند زنجیرهای، طی یک کارآزمایی بالینی، ۴۰ بیمار مبتلا به درماتیت آتوپیک به طور تصادفی در ۲ گروه قرار گرفتند و به مدت ۸ هفته روزانه ۱۶۰ میلیگرم یا ۲ بار در روز هر بار ۳۲۰ میلیگرم روغن گل مغربی را مصرف نمودند. نمره شاخص شدت ناحیه اگزما [Eczema Area Severity Index (EASI)] در همه بیماران در هفتههای صفر، ۲، ۴ و ۸ اندازهگیری شد. همچنین با استفاده از کروماتوگرافی، میزان اسیدهای چرب (پالمیتیک، لینولئیک، لینولنیک و آراشیدونیک اسید) در سرم اندازهگیری شد. بر اساس نتایج این مطالعه، اسیدهای چرب لینولنیک و آراشیدونیک اسید به طور معنیداری در گروه مصرف کننده دوز ۳۲۰ میلیگرم بیشتر از گروه دیگر بود. بعد از درمان با روغن گل مغربی، نمره EASI در هر دو گروه کاهش یافت و بهبود نمره EASI در گروه مصرف کننده دوز ۳۲۰ میلیگرم بیشتر از گروه مصرف کننده دوز ۱۶۰ میلیگرم بود. در مدت بررسی هیچگونه عارضه جانبی در دو گروه مشاهده نشد. محققین نتیجه گرفتند دوز ۳۲۰ میلیگرم و ۱۶۰ میلیگرم روغن گل مغربی ممکن است اثر یکسانی در درمان بیماران مبتلا به درماتیت آتوپیک داشته باشد و اثرات وابسته به دوز روی میزان اسیدهای چرب سرم و نمره EASI نشان میدهد.
پروستاگلاندینهای پیش التهابی (PGF۲ و PGE۲) فاکتور مهمی در پاتوژنز AD هستند. در مدیریت AD، روغن گل مغربی به عنوان منبع GLA مورد توجه قرار گرفته است. به منظور بررسی اثربخشی و ایمنی مصرف EPO، تعداد ۵۳ بیمار مبتلا AD به به طور تصادفی در ۲ گروه (۲۶ نفر در گروه EPO و ۲۷ نفر در گروه دارونما) به مدت ۵ ماه کپسول ۵۰۰ میلیگرمی روغن گل مغربی یا دارونما (کپسول شبیه کپسول EPO حاوی ۳۰۰ میلیگرم روغن آفتابگردان) را مصرف نمودند. مقدار مصرف دارو برای سنین زیر یکسال۴-۱ کپسول، ۵-۲ سال ۶-۵ کپسول، ۱۰-۶ سال ۸-۷ کپسول، ۱۶-۱۱ سال۱۰-۹ کپسول و برای سنین بالاتر از ۱۶ سال ۱۲ کپسول روزانه در ۲ دوز منقسم بود که همه بیماران ماکزیمم دوز مجاز مناسب سن خود را مصرف نمودند. ۴ پارامتر اصلی مورد بررسی؛ وسعت، شدت، خشکی و خارش بود و بیماران هر ۴ هفته مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس نتایج این بررسی؛ در پایان ماه پنجم ۲۴ نفر (۹۶%) از بیماران گروه EPO و ۸ نفر (۳۲%) از بیماران گروه دارونما بهبودی را نشان دادند و بین دو گروه از نظر نتیجه درمان تفاوت قابل توجه آماری وجود داشت. (P<۰.۰۰۰۰۱)همچنین در طول مدت مطالعه هیچگونه عارضه جانبی گزارش نشد. محققین نتیجه گرفتند روغن گل مغربی یک داروی مؤثر و ایمن در مدیریت درمانی درماتیت آتوپیک است.
درماتیت آتوپیک با نقص در فعالیت آنزیم دلتا-۶- دساچوراز مرتبط است و این آنزیم مسئول تبدیل لینولئیک اسید به گاما لینولئیک اسید (GLA) میباشد. روغن گل مغربی دارای مقادیر زیادی GLA است لذا در یک کارآزمایی بالینی پایلوت آینده نگر، اکتشافی، باز و کنترل نشده در ۵ مرکز در سوئیس روی ۲۱ بیمار مبتلا به درماتیت آتوپیک، روغن گل مغربی با دوز ۶-۴ گرم در روز به مدت ۱۲ هفته تجویز شد. قبل از شروع درمان و ۴ و ۱۲ هفته بعد، شاخص عینی درجهبندی درماتیت آتوپیک
[Scoring Atopic Dermatitis(SCORAD)] بررسی و غلظت پلاسمایی GLA و دی هومو- گاما لینولئیک اسید (DGLA) بوسیله کروماتوگرافی گازی تعیین گردید. بر اساس نتایج این بررسی، ۴ و ۱۲ هفته بعد از شروع درمان با روغن گل مغربی، افزایش قابل توجه میزان GLA و DGLA پلاسما و کاهش SCORAD عینی مشاهده شد. در جمعیت per- protocol) n=۱۴) ، ارتباط معکوس قابل توجهی بین تغییرات در میزان GLA پلاسما و SCORAD مشاهده شد.(p=۰.۰۰۸). فعالیت کلینیکی بیماری حین درمان با روغن گل مغربی با افزایش موردی میزان GLA پلاسما مرتبط بوده است. از این رو نتایج این مطالعه پایلوت نشان میدهد که میتوان افزایش GLA پلاسما را به عنوان شاخص پیشگویی کننده پاسخ AD به درمان با EPO مورد استفاده قرار داد.